بابایی آرشینبابایی آرشین، تا این لحظه: 42 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره
مامانی آرشینمامانی آرشین، تا این لحظه: 42 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره
آغاز عشقآغاز عشق، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

عشق یک زندگی

جوانه عشق

لرزه ای در فضای ذهنم بر پا می شود صدای رعد وبرق اندیشه ام را روشن می کند   و نوای شرشری گوشم را قلقلک میدهد   ناگهان شعر می بارد از اسمان   می لغزد بر زمین   خاک تکانی می خورد   عشق جوانه می زند   گل می روید... گل می روید ...
4 13

.یک زن به دنبال یک “مرد “است

اگر همسرت را دوست داری .... دستانش را بگیر و او را محکم در آغوشت نگه دار. اگر همسرت را دوست داری ، دل دل نکن ، بازی در نیاور، منتظرش مگذار ، با ایما و اشاره به او از خوش آمدنت حرف نزن زیرا او میفهمد به شیوه او – شیوه ای زنانه- عشق ورزیدن را یاد گرفته ای….یک زن به دنبال یک “مرد “است که بلد است قاطع و کله شق و قدرتمندانه زن را در بر بگیرد....
5 13

قبل تولد

هدف از تربیت، پاك تربیت كردن فرزند است. یعنی كودك را به گونه ای تربیت كنیم تا بتواند به راه صحیح قدم گذاشته و باعث شود برای پدر و مادرش در دنیا و آخرت مفید باشد. اگر فرزند را صحیح تربیت كنیم، برای پدر و مادر نوعی باقیات الصالحات است و چراغ این باقیات هرگز خاموش نمی شود.   اهمیت فرزند برای خانواده   وجود فرزند برای خانواده نعمتی است كه زن و مرد را به هم نزدیك كرده، كانون گرم خانوادگی را با نشاط و شاد می كند. اختلافات و نابسامانی های خانوادگی را از بین برده و روزهای بلند والدین را به روزهای كوتاه تبدیل می كند. وجود فرزند سبب تعادل خانواده می شود. البته این تعادل زمانی محسوس می شود كه تعداد فرزندان از یك و دو متجاوز نباشد. وجود فرزند...
15 13

خداوندا...

یا الله ای مهربانترین ای صاحب بزرگترین بزرگی... ای صاحب قویترین قدرت... ای صاحب زیباترین اندیشه... باز با سرتا پایی آغشته از شرمندگی به درگاه پر از مهر و صفایت آمده ام با لباسانی پاره پوره به حضور پر شکوهت آمده ام لطفی کن و در را به روی شرمنده ام باز کن، پاسخم ده مثل همیشــه... خدایا، خدای دیگری سراغ ندارم وگرنه آنقدر مزاحم اوقاات شریف نمیشدم دلم میخواهد داد بزند میدانم از رگ گردن به خودم نزدیک تری گمانم دلم عاشق شده...عاشق کس که یگانه خالقم است میگوید دوستت دارد کمی نجوایش را گوش ده ای تنها دوست تمامی تنهای هایم ای تنهاهمراه تمامی قدم هایم در باغ دنیا کجا دستانم را از تو جدا کردم که حال سرگردانم... همان هنگ...
15 13

عزیز مامان من و علی جون هر دومون دهه 60 هستیم

دلم میخواست این جا عکس های از خاطرات کودکیم را بزارم که بدونی من وعلی جون بادیدن این عکس ها تنها لبخندی روی لبامون نقش می بنده با دین عکس ها انگار می رم توی یک دنیا دیگه دنیای کودکیای این ها بازی های که با وسیله ای به اسم آتاری بازی میکردیم        دلم میخواست این جا عکس های از خاطرات کودکیم را بزارم که بدونی من وعلی جون بادیدن این عکس ها تنها لبخندی روی لبامون نقش می بنده با دین عکس ها انگار می رم توی یک دنیا دیگه دنیای کودکیای این ها بازی های که با وسیله ای به اسم آتاری بازی میکردیم      عاشق این بازی هابودم      کارتن های مورد علاقه ام     دوقلو های افسانه ای همیشه میگم اگه خدا بهم دوقلو داد بهشون م...
9 13

يه خونه عشق

يه خونه عشق   يه اتاق زندگي      يه دنيا مهرباني   يه گل زيبا يه ادم خوب بودن يه لحظه گذشت يه دل درياييقشنگ     يه عمر دوست داشتن   يه ..... لازمه تا مث ادم زندگي كنيم !!!! !!!!! !!!! !!!!! ...
30 13

اولین یلدای من و بابایی و تو عشقم

شبیه همیم من و یلدا با تو شب های ما بلند است این والین یلدای بود که من کنار بابا علی بودم اما بر خلاف تصورم که فکر می کردم اولین یلدای دو نفرمون می شه شد اولین یلدای سه نفر مون قربون نبض وجودت برم ...
30 13

حرفهای یک هدیه

اظهار وجود: هنوز کسی از وجودم خبر ندارد .البته وجود که چه عرض کنم .هرچند ساعت یکبار تا می خواهم سلول هایم را بشمرم همه از وسط تقسیم می شوند و حساب و کتابم به هم می ریزد. زندان : گاهی وقت ها فکر میکنم مگه چه کار بدی کردم که مرا به تحمل یک حبس 9 ماهه در انفرادی محکوم کرده اند ؟؟؟؟!!!!!!!!! فرق اینجا با آنجا : داشتم با خودم فکر می کردم اگه قراربود ما جنین ها به جای رحم مادر در جایی از بدن پدرها زندگی می کردیم چه اتفاقاتی می افتاد: - احتمالا در همان هفته های اول حوصله شان سر می رفت و سزارین می کردند !!! - کشوی میزشان را از طریق هل دادن با شکمشان می بستند !!! - اگر ویار می کردند باعث به وجود آمدن قحطی می شد!!! - به خ...
9 13

پدر

پدر، واژه ي كه كلمات را به زيبايي در قلبم به رقص در مي اورد. پدر، ترنم غروريست كه وقتي دستانم را مي فشرد حس مي كنم. پدر،همان است كه قدم هاي استوار ش زمين را در هم مي كوبد . پدر ،همان است كه جاي پاي اعتماد را در كودكي در ذهنم به يادگار گذاشت ..... پدر همان بود كه برق چشمانش در اين دنياي تاريك فانوسي براي به حقيقت پيوستن رويايي خاموش شد.... ...
21 13